داستانک نماز شب
جمعه, ۸ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۰۴ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید محمد رضا تورجی زاده)
برادر شهید محمد رضا تورجی زاده تعریف می کرد:
آخر هفته ها از پادگان به خانه می آمد. خیلی شاد و سرحال بود. یک
شب وقتی خواب بودم حدود ساعت سه نصفه شب با صدایی عجیب
از خواب بیدار شدم. خوب که دقت کردم دیدم کسی دارد گریه
می کند. صدای محمد بود که با حالتی عجیب گریه می کرد و میگفت:
الهی العفو...الهی العفو...الهی العفو
با صدای او خواهرانم هم بیدار شدند. محمد مشغول نماز شب بود.
حال عجیبی داشت و این وضع تا اذان صبح ادامه پیدا کرد، نماز صبح
را که خواند، مشغول قرآن و زیارت عاشورا شد. البته او همیشه
این گونه بود اما این اواخر عبادت او بیشتر شده بود و حال عجیبی
داشت!
صبح که برای صبحانه دور هم بودیم باز هم می گفت و می خندید!
تعجب کرده بودم، ناله های دیشب...خنده های امروز!
کتاب یازهرا
- ۹۸/۰۶/۰۸
- ۹۲ نمایش