داستانک جمع یاران امام حسین
پنجشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۲۸ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید حسینعلی مهرزادی)
همسر شهید مهرزادی می گفتند:
لباسش را از روی تنش کنار زد و جای زخم هایش را به من نشان داد.
دلم آشوب بود. یکهو گفت: خوب زخم های من را ببین که با همین ها
باید من را شناسایی کنی!
یک روز صبح بلند شدم دیدم حسینعلی هم بیدار است. حسینعلی
گفت: دیشب خواب دیدم امام حسین(ع) با یارانش مقابل من هستند
و من ناراحت بودم که چرا در جمع آنان نیستم؛ که یکدفعه امام به من
اشاره کردند و فرمودند: شما هم باید در جمع ما باشی!
چند روز بعد حسینعلی مهرزادی به یاران عاشورایی اش پیوست.
مجله آشنا
- ۹۸/۰۶/۱۴
- ۱۱۲ نمایش