داستانک قراری که داشتند
دوشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۳۹ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی)
برادر شهید تعریف میکرد:
شب عملیات به دو نفر از همرزمانش گفته بود:(وقتی دانشکده بودیم خواب دیدم در منطقه سرسبز خیلی قشنگی با هم هستیم. آنجا یک اتفاق خوب برای هر سه مان افتاد!) بعد از تعریف ان به دوستانش گفته بود مراقب خودشان باشند. ده سال از ان ماجرا گذشت. یکی از همرزمانش تعریف میکرد: محمودرضا حدود دو دقیقه اینها را تکرار میکرد و ما زیاد اهمیتی نمیدادیم و سرمان به کار خودمان بود. فرداشب یکی از آن دوستان مجروح شد؛ ساعتی بعد محمودرضا شهید شد و فردای آن روز هم نفر سومشان (شهید اکبر شهریاری) شهید شد!
کتاب تو شهید نمی شوی
- ۹۹/۰۲/۲۲
- ۱۳۳ نمایش