وبلاگ راه حقیقت

...مظهر قدرت ایران، شهدا هستند

وبلاگ راه حقیقت

...مظهر قدرت ایران، شهدا هستند

وبلاگ راه حقیقت
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

کتاب دیدم که جانم می رود

چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۱۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 

(دیدم که جانم می رود)

کتاب دیدم که جانم می رود روایتی است جالب از دوستی شهید

مصطفی کاظم زاده و حمید داود آبادی، نویسنده برجسته دوران 

دفاع مقدس. یک دوستی عجیب که بیشتر از یک دوستی و بیشتر

شبیه خانواده بود. حمید و مصطفی شاید یه کم دیر با هم دوست 

شدند اما در همین فرصت کم هم خیلی اتفاق افتاد! مثل تاثیر حمید 

روی مصطفی برای حضور در جنگ، مشکلاتی که این دو نوجوان باید

با خانواده هاشون حل می کردند و بالاخره پایان دوستی با یک حمله

یک مرحله از جنگ که یکی از اون ها ماند و دیگری رفت ولی وقتی 

مصطفی رفت حمید، جانش رفت پس برای همین است که حمید گفت:

دیدم که جانم می رود...

  • سید محمد هاشمی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی